معماري مراکز اطلاع رساني از ديروز تا امروز


 

نويسنده: مهندس حامد فتوت (2)، مهندس ديهيم تاکي (3)، دکتر شهره خدابخشي (4)




 

چکيده
 

اين مقاله کندو کاوي ست در مورد چگونگي تأثيرگذاري و تعامل ميان انقلاب اطلاعات و بازتعريف ساختار فضاييِ عملکردهاي معماريِ مرتبط با آن، از جمله معماري مراکز اطلاع رساني. اما از آن جا که نظام نوين اطلاعاتي شاخه هاي متنوعي را شامل مي شود، پرداختن به ارتباط ميان تمامي آن ها و معماري، از حوصله ي يک مقاله خارج است. از اين رو، اين مقاله تنها آن بخش از هنجارها و بايد و نبايدهاي نظام نوين اطلاعاتي را که مي تواند به طور مستقيم بر ساختار فضاييِ يک معماري تأثيرگذار باشد، مد نظر قرار مي دهد. هدف از ارائه ي اين مقاله، دستيابي به چارچوبي کلي براي رسيدن به ساختارهاي فضايي نوين در معماري مراکز اطلاع رساني امروز است.
به اين منظور، مقاله بعد از نگاهي گذرا به انقلاب اطلاعاتي و پيامدهاي آن بر فضاي کليِ شکل داده در پيرامون خود، بررسي درباره ي معماري مراکز اطلاع رساني را در دو بخش به پيش مي برد. در گام نخست به بررسي ساختار فضايي (سازمان دهي فضايي) و کالبد معماري مراکز اطلاع رسانيِ موجود مي پردازد. سپس چالش هاي جديدي را در پرتو نظام نوين اطلاعاتي مطرح نموده و دستيابي به سازمان دهي فضاييِ نوين با ويژگي هاي پويايي و سياليت را راه گشاي اين چالش ها معرفي مي کند. در بخش دوم، با بهره گيري از يافته هاي اطلاعاتي، نظريه هايي به منظور دستيابي به چارچوبي کلي براي ساختارهاي فضاييِ سيال، که مي تواند جواب گوي نيازهاي معماري مراکز اطلاع رساني نوين باشد، به دست مي دهد.

مقدمه
 

انسان در راه رشد و گسترش توانايي هاي خويش، از منزل ها و مرحله هاي گوناگون گذشته و در هر مرحله گامي به پيش برداشته و خود را به تدريج از انقياد طبيعت و «ارباب انواع» رهانيده تا بتواند به مرتبه ي خليفه ي الهي، که سرنوشت مقدر اوست، نايل شود. اگرچه اين «کمال» مقدر اصولاً يک مقوله معنوي است تا مادي، تحولات، انقلاب ها و پيشرفت هاي مادي نيز در توانايي او براي سپردن اين راه مؤثر بوده اند (5).
سخن از متأخرترين اين تحولات يا انقلاب ها، يعني انقلاب اطلاعات و انفورماتيک است؛ انقلابي که در آغاز پيدايي، بسيار مورد نظر قرار گرفت و به عقيده ي برخي به اتهام جمود و ماشينيزه بودن، تهديدکننده ي هنر و معنويت قلمداد گرديد. اما با گذر زمان حتي اين دسته از منتقدان نيز با مشاهده ي تأثير شگرف اين انقلاب بر زندگي اجتماعي بشر، با لحني آرام تر به تحليل راهکارهاي تعاملي با اين انقلاب پرداختند.
انقلاب انفورماتيک که در اواخر هزاره ي دوم ميلادي آغاز شد، ابعاد اين ملک خاکي را نه تنها از شش جهت مکاني گسترش داده و مي دهد، بلکه به لايه هاي ناشناخته ي ديگري نيز رسوخ مي کند، و ابعاد ديگري را در برابر انسان مي گشايد. زماني که زندگي انسان رو به تمدن گذاشت، تفکر انسان تنها منبع موجود براي عمل آوريِ اطلاعات بود. اما امروز و در عصر انقلاب اطلاعات و انفورماتيک، ظرفيتِ عمل آوري اطلاعات يک تريليون برابر بيش تر شده است، و بيش ترِ اين رشد مربوط به الکترونيک است.(6)
اکنون اين انقلاب چند سالي ست که پا به هزاره ي سوم گذاشته است. بحث عصر اطلاعات و انفورماتيک در هزاره ي سوم، در مقياس بزرگ و با ابعادي ويژه، از مدت ها پيش بحث روز بوده است. اين بحث، بحثي نيست که با اين توجيه که ما جهان سومي هستيم، بتوانيم آن را ناديده بگيريم و به سادگي از کنار آن بگذريم. چه بخواهيم يا نخواهيم، حتي اگر نتوان گفت که ما نيز در تحولاتي که در جهان پيش رو است، سهمي داريم، به هر حال بي تأثير از آن نخواهيم بود يا به بيان ديگر، دست کم تحت تأثير برخي از آن رويدادها و تحولات قرار داريم.
در اين عصر، سرعت تحولات، رشد جمعيت، عرض زمان و حجم اطلاعات با سيري تصاعدي، دنيا را به لبه اي نزديک مي کنند؛ نقطه اي که اليا بريگوژين (7) در کتاب خود با نام «نظم در اوج اغتشاش»، آن را نقطه ي چرخش مي نامد. معلوم شده که تحولات صد سال اخير بيش از تحولات کل تاريخ تمدن بشر بوده است. اما اين لبه، طبق پژوهش هاي بريگوژين، همواره به پرتگاه منتهي نمي شود؛ بلکه نظم نويني در شرايط بحراني جايگزينِ آن مي شود؛ نظم نويني که براي مقوله ي توليد و تبادل اطلاعات، اطلاع رساني و اطلاع گيري و ساير پديده هاي اين عصر، بايدها و نبايدها، هنجارها و نظام جديدي را پايه گذاري مي کند. نظريه ي جديد اطلاعات و پيرو آن، نظام نوين اطلاعات رساني، امکان ورود به جهاني را فراهم مي سازد که در آن هم نظم و هم بي نظمي وجود دارند، و استخراجِ چيزي تازه، يا به عبارتي خودِ اطلاعات را ممکن مي کند.

پيامدها
 

آنچه درباره ي پيامدهاي نظام نوين اطلاعات و اطلاع رساني مي توان بيان کرد، مجموعه اي از تأثيرات متقابل اين نظام بر تمامي جوانب زندگي بشر است که ناشي از باورها، اعتقادات و يافته هاي آن است. هدف اين نوشتار شناسايي اين پيامدها بر فضاي معماري و ساختار آن به عنوان يکي از جوانب زندگي بشر است. بر اساس نظام نوين اطلاعاتي، عدالت در فضاي اطلاعاتي فارغ از هر گونه رده بندي و چارچوب اجتماعي ست. اين نظام معتقد است قانون، دست ساخته ي بشر است و همانند مقررات بازي است. از اين رو، مي بايد براي نقاط فضا، زماني متفاوت انطباق پذير باشد.(8) ساختار فضا، داراي هيچ سلسله مراتب يا مرکزي نيست، محدوده ها شناور و پيش بيني ناپذيرند. فرضيه ي بنيادين اين نظام توجه به تفاوت هاي رواني ميان افراد متفاوت، بر اساس ساختاري هوشمند است.
انقلابي ترين خصيصه ي وسايل ارتباطيِ جديد آن است که بسياري از آنان داراي قابليت کنشِ متقابل هستند؛ بدين معنا که به هر يک از پيام گيران امکاني مي دهند تا همان طور که پيام مي گيرند، پيام نيز بسازند و بفروشند. انقلاب ارتباطي به هر فردي تصوير پيچيده تري از خودش مي دهد و باعث مي شود هويت افراد تنوع بيش تري پيدا کند.

مراکز اطلاع رساني ديروز يا ...
 

پيدايش مراکز اطلاع رساني سنتي از ديرباز خود تأکيدي بر اين مطلب است که که نياز به کسب اطلاعات در وجود بشر از گذشته تا حال وجود داشته و دارد. اما ارضاي اين نيازهاي اطلاعاتي به مرور زمان دستخوش تغييرات فراواني شده است. پيدايش عصر اطلاعات و شکل گيري نظريه هاي نوين اطلاعاتي که به آن اشاره شد، پاسخي ديگر را مي طلبد.
در عصر انقلاب هاي کشاورزي و صنعتي جريان دانش و اطلاعات يک سويه بود؛ يعني از «منابع» و «مخازن»، اطلاعاتي به «مراجع» و يا «مخاطب» مي رسيد. روزگاري مراکز اطلاع رسانيِ سنتي از جمله کتابخانه ها با فضايي نامنعطف و عملکرد سنتي و با مجموعه اي از داده هاي منفعل، توانايي عهده داريِ اين وظيفه را داشتند. اما پيدايش انقلاب اطلاعاتي و انفورماتيک، که در آن فرستنده و گيرنده ي اطلاعات، يا توليدکننده و مصرف کننده ي دانش، در جريان دوسويه اي در هم ادغام شده اند، نحوه ي عملکرد و سازمان فضاييِ مراکز اطلاع رساني سنتي را زيرسؤال بُرد.(9)
تمامي شواهد حاکي از آن است که نظام نوين اطلاع رساني با تمامي باورها و هنجارهاي خود که تا آن جا ذکر شد، در کالبد فضايي مراکز اطلاع رساني سنتي نمي گنجد. اين نظام در جست و جوي دستيابي به ساختاري فضايي ست که تمامي قيد و بندهاي فضا را درهم بشکند؛ و اين خواسته در حصارهاي تودرتوي مخازن اطلاعاتيِ مراکز اطلاع رسانيِ گذشته که صرفاً در انحصار دانشمندان بوده است، يافت نمي شود.
در ابتدا کتابخانه هاي سنتي سعي کردند با ايجاد تغييراتي در نحوه ي اداره و ارائه ي خدماتِ خود، مسأله را حل کنند؛ اما ديري نپاييد که دريافتند اين کافي نيست. فضايي که ما از آن صحبت مي کنيم، فضايي ست که ديگر نمي تواند با روش هاي معمول و سنتي سازمان دهي شود. سازمان دهي فضا نيز در نظام نوين اطلاع رساني بايد چيزي درخور عملکرد جديد باشد.
باور به اين نکته که ذهن انسان از طريق مشارکت عمل مي کند و تعامل اطلاعات با ايده افزايش نقش مشارکتي مخاطب، جهانِ به اشتراک گذاشته شده اي از شبکه هاي اطلاعاتي را براي تصورات آفرينندگي خلاقانه در زمينه ي فن آوري و تکنولوژي فراهم مي آورد، تأکيد بيش تري بر اهميت تبادل فکر و انديشه است. بديهي ست که اين تبادل و تعامل نيازمندِ پايگاه ها و جايگاه هايي به عنوان بستري مناسب براي اين منظور است.(10) در چنين بستري ست که امکان آفرينشِ تمام عيارِ جديد براي مجموعه اي ادراکات انسان فراهم مي گردد.

بنابراين، دستيابي به سازمان دهي فضايي جديد با خصوصياتي پويا و منعطف که بتوانند مخاطب را ناخودآگاه در محيطي نامحدود، در حال تغيير و به عبارت ديگر، محيطي با «ساختار فضايي سيال» قرار دهد، نيل به چنين بستري را تسهيل مي کند.
اما يادآوري اين نکته لازم به نظر مي رسد که صرفاً سخن از يک فضاي مجازي نيست؛ بلکه سخن از «جايي» است، با ساختار فضايي نوين، که مي توان به «آن جا» رفت و فعاليت هايي را به انجام رساند. زيرا دنياي انفورماتيک در حال راندن انسان ها به خانه ها و پشت رايانه هاي شخصي ست؛ در حالي که يکي از اهداف خلق چنين فضاهايي، گرد هم آوردن و حضور انسان ها، يا اگر بهتر بگوييم، رسيدن به ايده ي مشترک است.

معماري مراکز اطلاع رساني نوين (ساختارهاي فضايي سيال)
 

معماري مراکز اطلاع رساني امروز، بايد به مثابه ي اسبابي تلقي گردد که براي درک بهتر جهان به بشر ياري مي رساند. بر اين اساس و براي هماهنگي با فن آوريِ رو به رُشدِ دنياي امروز، لزوم بازتعريفِ مفهوم فضا، براي تبديل مراکز اطلاع رساني به مراکز برتر و تخصصي بيش از پيش احساس مي گردد. اما از آن جا که احراز هويت، به شکل مکان و تعيين موقعيت، به داشتن ادراک از نظام فضاييِ آن وابسته است، رعايت همه ي اصول طراحيِ صوري مانند ريتم، مقياس، تعادل، توازن، وحدت و ...، و نيز همه ي مباني طراحيِ مفهومي مانند اصول رفتار در محيط، اصول مسيريابي، خوانايي، قرائت پذيري، قلمروپايي و ...، به عنوان يک شالوده ي زيربنايي، منزلت خود را در اين بازتعريف حفظ خواهند کرد.

آنچه مسلم است، جوهر اصلي معماري فضاست و ايجاد نوعي ساختار فضاييِ پويا و سيال، اصل دغدغه ي معمارانِ مراکز اطلاع رساني نوين در چند دهه ي اخير بوده است. از آن جا که در بحث انفجار اطلاعات، دستيابي به بيش ترين ها در کوتاه ترين فاصله هاي زماني مطلوب است، در بحث ساختارهاي فضايي سيال نيز نمي توان بُعد زمان را ناديده گرفت. مفهوم سياليت نيز همانا ايجاد کردن نزديک ترين رابطه و کوتاه ترين ارتباط انسان ميان عوامل تشکيل دهنده ي فضاست و اين کوتاهيِ مسير با تصادفي کردنِ سيرکولاسيون در مکان و زمان شکل مي گيرد.(11)
توصيف فضاي سيال از جايي آغاز مي شود که نقطه اي نياز به حرکت داشته باشد. انسان به عنوان اين نقطه و به منظور درک فضا نياز به حرکت در بُعد زمان دارد. اما خصلت اين فضا چيست؟ فضاي سيالِ مصنوعِ بشر بايد از چنان ويژگي هاي فضاهاي طبيعي برخوردار باشد، که بدون محصور شدن، محدوده هايي متفاوت با فواصل نرم و ارتباطات سيال به وجود آورد؛ محدوده هايي که نمي توان براي آن ها آغاز و پاياني مطلق متصور بود. در واقع در هر زماني و با توجه به شرايط مي توان اين محدوده هاي فضايي را بسط داد، يا از آن کاست؛ فضاهايي که انسان در هر لحظه از زمان به گونه اي متفاوت با آن ها روبه روست؛ حتي اين تفاوت مي تواند تا آن جا پيش رود که انسان لحظه اي خود را در درون و لحظه اي خود را در بيرونِ آن بيابد. اما عرصه ي بيروني نيز انسان را رها نمي سازد و پيوستار فضاييِ بيرون و درون نيز در اين فضاها حفظ شده است. چه بسا بدين لحاظ است که امروزه با توجه بيش تري به هندسه ي توپولوژي و فضاي شکل گرفته در سطح معطوف شده است. در اين گونه فضاها هيچ مسير بن بست و بريده اي وجود ندارد و همان گونه که ذکر شد، حرکت انسان حتي در عرصه هاي بينابين نيز ادامه دارد. اين نوع ساختار فضاييِ سيال را مي توان «ساختار فضايي ممتد» ناميد.

عرصه هاي پديدآمده در اين ساختارها، براي انسان معاصر زمينه اي پُربار براي تجربه اند، زيرا او هستي خود را بر حيطه هاي متمايز و گوناگون گشوده است.(12) دستيابي به چنين ساختارهاي فضايي، با توجه به نياز به هم زماني دستيابي به اطلاعات و داده ها در دنياي امروزه، نيازمند چينشي موازي از عناصر معماري ست؛ اما از آن جا که اين امر باعث گرفته شدنِ حجم بسيار زياد فيزيکي مي گردد، اين عناصر مي توانند به صورت لايه هايي بر روي يکديگر يا در درون هم قرار گيرند.
در چنين ساختار فضايي که حرکت جاي پايداري و ثبات را مي گيرد، مفاهيمي همچون نرمي و انعطاف پذيري نيز جانشين مفاهيمي نظير سختي، ثبات و تغييرناپذيري و دوام مي شوند. انعطاف پذيري و نرمي نه تنها جزئي از خصلت فضاييِ چنين ساختارهايي ست، بلکه از ويژگي هاي عملکرديِ چنين فضاهايي نيز به شمار مي رود. عملکردهاي مراکز اطلاع رساني با چنين ساختارهاي فضايي و بنابر آنچه تا به حال در زمينه ي هم زماني در مقوله ي اطلاعات ذکر شد، غالباً چندمنظوره طراحي مي گردد. رجوعي مجدد به ايده ي پلان آزاد، التبه نه از آن دست که لوکوربوزيه به آن اشاره داشت، بلکه از نوع هزاره ي سوميِ آن در طراحي مراکز اطلاع رساني نوين، مهر تأييدي بر اين مدعاست. پلان آزاد از نوع هزاره ي سوميِ آن در پرتو خود مقاطع آزاد را نيز مي پروراند و اين يعني آزادي فضا. فضاهاي نفوذيافته در درونِ هم با عملکردهاي نامحدود و بدون هيچ محصوريتي را مي توان از ويژگي هاي معماري مراکز اطلاع رساني نوين دانست. اين انعطاف تا به آن جا پيش مي رود که اين مراکز علاوه بر پاسخ گويي به نيازهاي مدنظر، به فضاهايي در خدمت شهر يا به عبارتي فضاهاي شهري تبديل مي شوند.

تلاش براي رسيدن به چنين معماري سيال و پويايي در مراکز اطلاع رساني را مي توان در دهه هاي اخير در پروژه هاي معماران گوناگوني رؤيت کرد؛ که تا حدود زيادي نيز موفق بوده اند. اما اين به معناي رسيدن به غايت کار نيست؛ همچنان تلاش براي دستيابي به الگوهايي نو در زمينه ي ساختارهاي فضاييِ سيال، که شايد روزگاري نه تنها لازمه ي معماري مراکز اطلاع رساني، بلکه مبناي طراحيِ کليه ي فضاهاي معماري و حتي شهري گردد، ادامه دارد و به گفته ي کولهاس اين خود زيبايي وحشتناک قرن بيستم است. اما در اين راه علي رغم وجود راه حل هاي گوناگون، اصول معماري را نمي توان زير پا گذاشت.
آنچه مسلم است، هر فضايي داراي ساختار است و ايجاد تغيير در آن، از تغيير در ساختار اوليه ي آن حادث مي شود. بنابراين، دستيابي به ساختارهاي سيال مستلزم رسيدن به الگوها و اصول اوليه اي براي تعريف ساختارهاي سيال است؛ اصولي همچون آزاد کردنِ فضا از هر نوع قيد و بند فيزيکيِ اضافي (پلان و مقطع آزاد از نوعي که به آن اشاره شد)، دستيابي به الگويي فضايي براي رسيدن به الگوهاي عملکرديِ چندمنظوره و ايجاد پيوستار فضايي چه در فضاي پُر و چه در فضاي خالي. تا به حال براي رسيدن به اين اصول و مفاهيم، برخوردهاي مختلفي را در معماري مراکز اطلاع رساني نوين شاهد بوده ايم و بدون شک در آينده نيز شاهد خواهيم بود. در حقيقت، فضا و ساختارِ آن ابداعِ رابطه اي، ناممکن ميان پديده ها و از اين حيث قضاوت پذير و پُرجواب است؛ هر چند نياز به زمان براي درک داشته باشد.
سيال بودنِ فضا نيز در گروي ايجاد ساختار آزاد است و آن نيز در بديع بودنِ اين رابطه مي باشد، آزادي، شکستن مرز و محدوديت هاي پيشين با انگيزه ي ايجاد مرز و محدوديتِ جديد است، که اين مرز تازه نمي تواند تکراري باشد، چون در اين صورت مرزي شکسته نشده و محدوديتي برداشته نشده و ساختاري هم تغيير نيافته است.

پي نوشت
 

1-اين مقاله گزيده اي از پايان نامه ي کارشناسي ارشد اينجانب (حامد فتوت) با عنوان «طراحي مرکز اطلاع رساني برتر فن آوري و صنعت (بر مبناي الگويي سيال) است.
2- دانشجوي نيم سال پايانيِ کارشناسي ارشد معماري و شهرسازي دانشگاه آزاد اسلامي واحد خوراسگان، اصفهان، h- fotovvat@yahoo.com
3- استاد راهنما.
4- استاد مشاور.
5- پلشير، مدياتک يا کتابخانه، 1385.
6- عربي، کژال، «معماري هزاره ي سوم»، مجله ي معماري و شهرسازي، شماره ي 79 – 77، ص 71.
7- Hya Prigogine
8- عربي، کژال، «معماري هزاره ي سوم»، مجله ي معماري و شهرسازي، شماره ي 79 – 78، ص 71
9- پليشر، مدياتک يا کتابخانه، 1385.
10- جورابچي، کيوان، مقدمه اي بر معماري مجازي، فصل نامه ي معماري ايران، شماره هاي 22+21
11- عربي، کژال، «معماري هزاره ي سوم»، مجله ي معماري و شهرسازي، شماره ي 79 – 78، ص 74.
12- همان، ص 75.
 

منابع
1-جورابچي، کيوان، 1384، «مقدمه اي بر معماري مجازي»، فصلنامه ي معماري ايران، شماره ي 22+21، صص 5 تا 35.
2- عربي، کژال، «معماري هزاره ي سوم»، مجله ي معماري و شهرسازي، شماره ي 79 – 78، ص 71 تا 75.
3- فتوت، حامد، 1387، «طراحي مرکز اطلاع رساني برتر فن آوري و صنعت (بر مبناي الگويي سيال)»، پايان نامه ي کارشناسي ارشد، دانشگاه آزاد اسلامي واحد خوراسگان، گروه معماري و شهرسازي.
4- کولهاس، رم، 1385، کولهاس، اس، ام، ال، ايکس، ال، گزيده ي ترجمه ي ايمان رييسي، نشر خاک، اصفهان.
5- مزيني، منوچهر، 1376، «از زمان و معماري»، مرکز مطالعات و تحقيقات شهرسازي و معماري ايران، تهران، فصل سوم.
6- مهندس مشاور پلشير، 1385، مدياتک يا کتابخانه.
منبع: ماهنامه فني – تخصصي دانش نما 175 – 174.